Math

وبلاگ ریاضی فاطمه عباسی

Math

وبلاگ ریاضی فاطمه عباسی

Math

هر بار که می آیی شاخه گلی بردار و برو...

فاطمه عباسی

آخرین نظرات
  • ۲۹ خرداد ۹۶، ۱۶:۴۲ - چرت
    چرت
  • ۳۰ فروردين ۹۶، ۱۵:۴۴ - پرنیا
    عالی
نویسندگان

هفت سین دکتر حسابی

پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۱۸ ب.ظ

 

پرفسور حسابی

زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابى تصمیم مى‌گیرد سفره هفت سینى براى انیشتین و جمعى از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله «بور»، «فرمى»، «شوریندگر» و «دیراگ» و دیگر استادان دانشگاه بچیند و آنها را براى سال نو دعوت کند...

آقاى دکتر خودش کارتهاى دعوت را طراحى مى‌کند و حاشیه آن را با گل‌هاى

نیلوفر که زیر ستون‌هاى تخت جمشید هست تزئین مى‌کند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح مى‌دهد. چون مى‌دانست وقتى ریشه مشخص شود براى طرف مقابل دلدادگى ایجاد مى‌کند.


دکتر مى‌گفت: «براى همه کارت دعوت فرستادم و چون مى‌دانستم انیشتین

بدون ویالونش جایى نمى‌رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20 دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلى دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع‌هاى روشن اضافه کردم و براى انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضاى خانواده شمع روشن مى‌کنیم و این شمع را هم براى خواهر شما اضافه کردم.»

 


به هر حال بعد از یک سرى صحبت‌هاى عمومى ‌انیشتین از من خواست که

با دمیدن و خاموش کردن شمع‌ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او

گفتم: ایرانى‌ها در طول تمدن 10 هزار ساله‌شان حرمت نور و روشنایى را

نگه داشته‌اند و از آن پاسدارى کرده‌اند. براى ما ایرانى‌ها شمع نماد

زندگیست و ما معتقدیم که زندگى در دست خداست و تنها او مى‌تواند این

شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد.

آقاى دکتر مى‌خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و مى‌گفت بعدها

انیشتین به من گفت: «وقتى برمى‌گشتیم به خواهرم گفتم حالا مى‌فهمم

معنى یک تمدن 10هزارساله چیست. ما براى کریسمس به جنگل مى‌رویم

درخت قطع مى‌کنیم و بعد با گلهاى مصنوعى آن را زینت مى‌دهیم اما وقتى

از جشن سال نو ایرانى‌ها برمى‌گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان

گل و سبزه روییده است.»


بالاخره آقاى دکتر جشن نوروز را با خواندن دعاى تحویل سال آغاز مى‌کند و

 

بعد این دعا را تحلیل و تفسیر مى‌کند. به گفته وی همه در آن جلسه از

معانى این دعا و معانى ارزشمندى که در تعالیم مذهبى ماست شگفت زده شده بودند.

 


بعد با شیرینى هاى محلى از مهمانان پذیرایى مى‌کند و کوک ویلون

انیشتین را عوض مى‌کند و یک آهنگ ایرانى مى‌نوازند. همه از این آوا متعجب مى‌شوند و از آقاى دکتر توضیح مى‌خواهند. ایشان مى‌گویند موسیقى ایرانى یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقاى دکتر مى‌خواهد که قطعه دیگرى بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم‌هایش را باز کرد و گفت: «دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.»


آقاى دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع مى‌شد

توى سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح مى‌دهد که این در واقع هفت چین یعنى 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با «س» شروع مى‌شود به نشانه رویش. ماهى با «م» به نشانه جنبش، آینه با «آ» به نشانه یکرنگى، شمع با «ش» به نشانه فروغ زندگى و ...


همه متعجب مى‌شوند و انیشتین مى‌گوید آداب و سنن شما چه چیزهایى

را از دوستى، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد مى‌دهد.

آن هم در زمانى که دنیا هنوز این حرفها را نمى‌زد و نخبگانى مثل انیشتین،

بور، فرمى‌ و دیراک این مفاهیم عمیق را درک مى‌کردند.

../upload/5/0.211817001284563612_201009061340461457.jpg

بعد یک کاسه آب روى میز گذاشته بود و یک نارنج داخل آب قرار داده بود.

آقاى دکتر براى مهمانان توضیح مى‌دهد که این کاسه 10هزارسال قدمت

دارد. آب نشانه فضاست و نارنج نشانه کره زمین است و این بیانگر تعلیق

کره زمین در فضاست. انیشتین رنگش مى‌پرد عقب عقب مى‌رود و روى

صندلى مینشیند


از او مى‌پرسند که چه اتفاقى افتاده؟

مى‌گوید : «ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندى داشتیم که

وقتى این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10 هزار

سال پیش این مطلب را به زیبایى به فرزندانتان آموزش مى‌دهید. علم شما

کجا و علم ما کجا؟!»


خیلى جالب است که آدم به بهانه نوروز یا هر بهانه خوب دیگر، فرهنگ و

اعتبار ملى خودش را به جهانیان معرفى کند.

 


به نقل از کتاب خاطرات مهندس ایرج حسابی


نظرات  (۷)

خودم جان،خیلی بی ادبی...
خیلی هم دلت بخواد با من بیای هاروارد تدریس کنی تورو نمیدونم ولی من یه روزی هارواردم میرم البته اگه خدا بخواد.
نابغه جان دیگ به دیگ میگه روت سیاه
بلللله
حالا که زوده درسامون که تموم شد سه تایی میریم عکس دانشگاه هاروارد رو دانلود می کنیم می زاریم پشت زمینه ی گوشیامون کللللللللللللللللللللی فیض می بریم.
(خخخخخخخخخخخخخخخخ).بعد خانوم نابغه به من میگه اعتماد به نفس کیلویی چند!!!




البته مزاحی بیش نبود..
پروفسورجان و خودم جان عزیز،میگما اعتماد به نفس کیلویی چنده؟!؟!
شوخی کردم من میدونم که منوشماها مادرزاد نابغه بودیم پس اصلا ناراحت نباشین انشاا... بزرگ که شدیم یه اکیپ میزنیم درحدچی!بعد باهم میریم هاروارد تدریس میکنیم.اون موقست که ایران و ایرانی بهمون افتخار میکنن.بععععله اینجوریاست.
مگه نه خانوم عباسی؟
پاسخ:
البته که همین طوره.
ایشالا
تا خودم مدرکمو بگیرم یه هفت سینی بسازم دهان انیشتین هم باز بمونه.
پیامبر اکرم (ص) می فرماید:روزی مردانی از سرزمین پارس به دورترین نقطه ی علم خواهند رسید.ناپلئون می گوید:گر نیمی از لشکریانم ایرانی بودند،تمام دنیا را فتح می کردم.بنلادن:اگر به دنبال مردانی هستید که تا پای خون از عهدشان دفاع کنند در سرزمین پارس به کاوش بپردازید.
اینم یک جمله از دکتر حسابی:
بزرگترین خوشحالی من در زندگی هوش واستعداد جوانان ایرانی است

وای دکتر حسابی اگه من ومیدید از خوشحالی چیکار میکرد؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی